توی ۴۰ روز گذشته بر آن شدم که از شبکههای اجتماعی دور بشم و جز برای کار آنلاین نشم. اوایلش بسیار دشوار بود، اتفاقات شگفتانگیز این دو ماه (دی و بهمن ۹۸) هم سکوت رو برام سختتر کرد. انتظار داشتم توی این یک ماه تحریم شبکههای اجتماعی، کتابهایی که توی صف خوندن داشتم رو تموم کنم یا دورههای عقب افتاده رو ضبط کنم ولی خوب به هیچ کدوم نرسیدم… عوضش کارایی کردم که فکرشم نمیکردم!
دل بریدن از اتاق زیبایم:
دراز مدتیه که از کار ثابت دست کشیدم و دورکاری میکنم، “فریلنسر” بودن حس خوبی داره، از هر ساعتی تا هر ساعتی بخوای میتونی کار کنی، یه روزایی میتونی اصلا کار نکنی! میتونی راحت با شلوارک و رکابی کار کنی، نیاز نیست لباس رسمی و کفش و جوراب بپوشی (که خوب این برام از ساعت ۷ بیدار شدن خیلی سختتره)، زمانت رو برای رفت آمد توی شلوغی و سر و صدا هدر نمیدی و خوب طبیعتا هزینهی رفت و آمد هم نمیدی در کل خوب چیزیه این دورکاری… اما مشکلاتی هم داره که نمیشه نادیده گرفت، مثل اینکه هیچ همکاری نداری و از صبح تا شب جز مانیتور و کیبوردت چیزی برای دیدن نداری، با کسی حرف نمیزنی، زمان بندی از دستت در میره، شاید حتی دست و دل آدم کمتر به کار میره، کسی هم خیلی کار کردنتون رو جدی نمیگیره، وقتی خونه هستید یعنی خونه هستید و انتظار میره اگر مهمون اومد برید پیشش، توی کارها کمک کنید و خلاصه توی خونه قوانین خونه رایج هست نه قوانین محیط کار… در نتیجه با پیشنهاد علی بر آن شدیم که بریم پی فضای کار اشتراکی! خوبی این فضاها اینه که: ساعت کاری و زمانبندی درست داری کلی تیم خلاق و آدمها مختلف اطرافت هستن که میشه باهاشون صحبت کرد یا یه جاهایی باهاشون همکارای کرد قوانین و شرایط محیط کار رو داری کماکان یه آزادکار “فریلنسر” خوشحال هستی و… و خوب اصولا جای خوبی برای کار کردن به حساب میاد احتمالا، پس به جستیم در پی فضای کار اشتراکی! توی شیراز دوتا فضای کار اشتراکی بیشتر پیدا نکردیم، نوران و کوانتوم…
کوانتوم توی طبقهی ۹ ساختمون دانشگاه شیراز هست، یه شتابدهنده با محیط دوستداشتنی و حرفهای نوران هم یه شتابدهندهی درمورد سلامت هست، وابسطه به دانشگاه علوم پزشکی، محیط کوچیکتری نسبت به کوانتوم داره ولی بد هم نبود
من از قبل هر دو رو دیده بودم، با علی قرارشد بریم نوران رو ببینیم فقط، بعدش بریم کوانتوم میز بگیریم، رفتیم نوران، بهمون یه کارت داد گفت زنگ بزنید صحبت کنید راهنماییتون میکنن، ما کم گفتیم دمت گرم زدیم بیرون، رفتیم کوانتوم، فضاش هم میگرفت آدم رو اصلا، چند دقیقهای منتظر شدیم تا منشی بیاد. زیر چشمی هم تلاش میکردیم فضا رو کشف کنیم ببینیم کی به کیه… منشی که اومد باهاش صحبت کردیم، گفت هیچ جای خالیای ندارن و باید فرم پر کنیم شاید اگه خبری شد صدامون کنن
نا امید زدیم بیرون و زنگ زدیم به نوران، ظاهرا شماره منتقل شده بود و کسی پاسخگو نبود، به اینستاگرام و تلگرام و ایمیل و واتساپ و هرچی ازشون پیدا کردیم پیام دادیم. کسی جوابی نداد
این شد که گفتیم فضای کار اشتراکی سرآبی بیش نیست، تصمیم گرفتیم چندتا کافهی خوب رو تست کنیم که فضای خوبی برای کار دارن، از روی نقشه کافه کتاب و رافائل یا یه همچین چیزی رو پیدا کردیم، هیچ کدوم واقعا به درد کار نمیخوردن، ولی خوب توی عمل انجام شده قرار گرفتیم نهار رو موندیم توی کافه رافائل. بعد نهار بدو بدو خودمون رو قبل از تعطیل شدن رسوندیم به نوران، رفتیم داخل و این بار مسئول پذیرش رو دیدیم، همون کسی که باید زنگ و پیامها رو پاسخ میداد. باهاش صحبت کردیم و شرایط رو پرسیدیم ازش، اینجا هم میگم شاید به کار کسی اومد، امکانات و ویژگی هاش: اینترنت دانشگاه (که خوب لحنش یه جوری بود که میگفت امیدی نداشته باشید بهش) آشپزخونه (یخچال، مایکروفر، اجاق گاز، ظروف و…) سالن غذاخوری اتاق کنفرانس کمد برای وسایل کتابخونه اگر همایشی چیزی باشه نمیتونی از میزت استفاده کنی و حق اعتراضی هم نیست طرز پوششت باید مطابق نظر دانشگاه باشه ساعت کاری توی قرارداد از ۹ تا ۱۷ هست ولی در عمل ۱۴ تعطیل میشه پنجشنبه توی قرارداد جز روزهای کاریه ولی در عمل تعطیل هست مجموعه میزت هم بعد از تعطیل شدن باید جوری باشه که انگار کسی نبوده اونجا در واقع یعنی نباید موس و کیبورد مانیتورت روی میز باشه و… که خوب همونطور که مشخص هست کسی انجامش نمیده قیمت میز دونفره با این شرایط شد ۲۸۰ تومن که خیلی هم بد نیست خلاصه که در واپسین لحظات کاری قرار رو امضا کردیم و میز رو گرفتیم البته من همیشه مشکلاتی داریم با فضاهای کار، مثلا اتاقم همیشه تاریک مطلق هست موقع کار ولی نوران روشن و رنگی رنگیه، رفتن از خونه به اونجا هم قطعا از رفتنه از تخت به روی صندلی اتاق دشوارتر هست. الان با اتوبوس میرم یه بخشی از مسیر رو، یه بخش دیگه هم یا با تاکسی یا با بیدود یا پیاده میانگین ۱.۵ ساعت رو توی راه میگذرونم که خیلی هم بد نیست، وقت کافی برای شنیدن پادکست یا موزیکهای مورد علاقم هست کارهای دیگهای که کردم رو توی قسمتهای بعدی مینویسم، فکر میکنم زیادی طولانی شد مدتها بود دوست داشتم دستی به سر و روی سایت شخصیم بکشم و با چیزایی که دوستشون دارم باز نویسیش کنم، بخش بلاگش رو راه بندازم، بیارمش روی یه Gitlab Pages یا امثالش و کاملا باز متن و آزاد به بقیه نشونش بدم و بهش افتخار کنم 😎